کد نوحه

کد مداحی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که را نهال خوى و خلق به بار بود ، شاخ و بر او بسیار بود . [نهج البلاغه]

آیا قضیه سقط حضرت محسن علیه السلام در منابع اهل سنت وجود دارد ؟

 

 

بله ، قضیه سقط حضرت محسن علیه السلام در منابع و مصادر اهل سنت وجود دارد که در اینجا ذیلا به آن میپردازیم :

 

شهرستانی در الملل و النحل جلد 1 صفحه 7 مینویسد :

إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها .

 

به تحقیق عمر در روز بیعت چنان ضربه ای به شکم فاطمه زد که بچه ای که در شکم او بود سقط شد .

 

مسعودی در اثبات الوصیه صفحه 145مینویسد :

فوجهوا إلى منزله فهجموا علیه ، وأحرقوا بابه ، واستخرجوه منه کرها ، وضغطوا سیدة النساء بالباب ، حتى أسقطت محسنا .

 

پس بر منزل امیر المومنین علی علیه السلام شتاب بردند (شتافتند) و درب خانه اش (حضرت علی علیه السلام) را به آتش کشیدند و به زور اورا خارج کردند و با درب به سیده نساء العالمین زدند تا آن جائی که محسن سقط گردید .

 

ذهبی در میزان الاعتدال جلد 1 صفحه 139 می نویسد :

 

إن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن.

 

به تحقیق عمر چنان ضربه ای به (شکم) فاطمه زد تا جائی که محسن (فرزندی که در شکمش بود) سقط گردید .

 

نکته : البته جناب ذهبی نویسنده میزان الاعتدال راوی این حدیث را رافضی و غیر ثقه میداند ( یعنی از دین خارج شده و غیر قابل اطمینان ) ولی با این حال کلام ذهبی باطل است به جهت این که اگر فرض کنیم بطلان این حدیث از طرف ذهبی صحیح شمرده شود دیگر کتب اهل سنت این کلام ذهبی مبنی بر رافضی و غیر ثقه بودن راوی را نگفته اند خود این عدم تصریح توسط دیگران در این مورد نشان دهنده ی این است که قبول دارند و کلام ذهبی در نتیجه باطل میباشد .

 

ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان جلد 1 صفحه 268 می نویسد :

 

أن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن .

به تحقیق عمر چنان ضربه ای به (شکم) فاطمه زد تا جائی که محسن (فرزندی که در شکمش بود) سقط گردید .

 

ابن عطیه در مؤتمر علمای بغداد ص63 ]به نقل از الهجوم علی بیت فاطمه صفحه 189 [می نویسد :

وأحرق الباب بالنار، ولما جاءت فاطمة خلف الباب لترد عمر وحزبه عَصَر عمر فاطمة بین الحائط والباب عصرة شدیدة قاسیة حتى أسقطت جنینها ونبت بسمار الباب فی صدرها وصاحت فاطمة: أبتاه یارسول الله انظر ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن أبی قحافة! فالتفت عمر إلى مَن حوله وقال: إضربوا فاطمة، فانهالت السیاط على حبیبة رسول الله وبضعته حتى أدموا جسمها .

 

و (عمر) خانه را به آتش کشید ، و فاطمه سلام الله علیها به پشت درب آمد تا عمر را رد کند (یعنی از کارش که قصد هجوم به داخل خانه بود منصرف کند) عمر با ناراحتی فاطمه سلام الله علیها را بین دیوار و درب به شدت (کتک) زد به طوری که جنین در فاطمه ( در شکم فاطمه ) سقط گردید و میخ درب برسینه ی ( یا پهلو ) فاطمه فرورفت . در این هنگام فاطمه به شدت و با صدایی بلند صدا زد : ای پدر ! ای رسول خدا ! ببین بعد از تو پسر ابی قحافه ( ابوبکر ) و پسر خطاب ( عمر ) بر ما چه کردند ؟

عمر تا این سخن را شنید به کسانی که پیش آن ( در کنار آن ) بودند گفت : فاطمه را بزنید ، پس تازیانه بر حبیبه رسول خدا و پاره ی تن رسول خدا فرود آمد تا جائی که خون از جسم او ( حضرت زهرا سلام الله علیها ) جاری شد .

 

دیگر منابع اهل سنت که این قضیه را بیان نموده اند بدین شرح میباشند :

صفدی شافعی در الوافی بالوفیات جلد 6 صفحه 15 می نویسد :

ان عمر ضرب بطن فَاطِمَة یَوْم لبیعة حَتَّى أَلْقَت المحسن .

 

شهرستانی در الملل و النحل جلد 1 صفحه 57 می نویسد :

إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها .

 

شهرستانی الملل و النحل جلد 1 صفحه 52 می نویسد :

إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها .

 

ذهبی در سیر اعلام انبلاء جلد 15 صفحه 578 می نویسد :

أن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت محسنا.

 

ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان جلد 1 صفحه111 می نویسد :

أن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن .

 

ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان جلد 1 صفحه 610 می نویسد :

أن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن .

 

جوینی در فرائد السمطین جلد 2 صفحه 35 می نویسد :

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از پیشگوئی هایی بعد از رحلتشان در مورد آزار و اذیت حضرت زهرا سلام الله علیها و سقط حضرت محسن علیه السلام و دیگر مسائلی که اتفاق می افتد ضمن بیان این که حضرت زهرا پاره تن من است و نور چشم من است و…. به اینجا میرسند که میفرمایند :

بعدی کأنی بها و قد دخل الذل بیتها و انتهکت حرمتها و غصب حقها ومنعت ارثها و کسر جنبها و اسقط جنینها و هی تنادی یا محمداه فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث باز حضرت ادامه داده و میگویند : اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلل من اذلها و خلد نارک من ضرب جنبها حتی القت ولدها فتقول الملائکه عند ذلک آمین .

 

بعد از من مانند من است ( منظور حضرت زهرا مانند پیامبر صلی الله علیه و آله میباشد ) بدرستی که ذلت در بیت آن داخل میشود و هتک حرمت میشود ( یعنی حرمتش شکسته میشود ) و حقش غصب میشود و از ارثش منع میشود و پلویش شکسته میشود و فرزندش سقط میشود و او فریاد میزند یا محمدا ولی جوابی نمیشنود و کمک میطلبد ولی کسی کمک نمیکند … خدایا لعن کن بر ظالمین بر او و عقاب کن آنانی که حقش را غصب کردند و خوار کن آنکه اورا خوار کند و جاودان بدار او(حمله کننده به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها ) را در آتش به خاطر ضربتی که به پهلویش زد تا آنجائی که فرزندش سقط گردید در این هنگام همه ی ملائکه آمین گفتند .

 

از این کلام پیامبر به خوبی وقایع بعد از رحلت ( شهادت ) ایشان فهمیده میشود که اعم از : غصب خلافت ، هتک حرمت نسبت به وجود مقدس آن حضرت زهرا سلام الله علیها ، منع حضرتش از ارث ، شکستن پهلویش و از همه مهم تر سقط فرزندشان .

برچسب : , , ,


  
  

به گزارش نشریه تایم ، جدیدترین فتوای مفتی های وهابی این است که زنان حق دست زدن به دو میوه محبوب و خوش طعم دنیا یعنی خیار و موز را ندارند. این که خبر مربوط به اعلام این فتوا درست یا غلط، مهم نیست. مهم مضحک و احمقانه بودن این فتوا است. این در شرایطی است که این تنها فتوای مضحک اعلام شده از سوی وهابیون عربستان نیست.

بر اساس این گزارش، تایم در ادامه مقاله خود فتواهای مضحک و وهن آمیز مفتی های سلفی را مورد بررسی قرار داده و آورده است: هفته گذشته بود که یک ایمیل مانند توپ در دنیا صدا کرد. ایمیل که در آن ادعا شده بود یک مفتی وهابی که در اروپا زندگی می کند، فتوا داده است که زنان حق دست زدن به موز و خیار را ندارند. این مفتی وهابی در فتوای خود در این باره مدعی تحریک زنان توسط این دو میوه شده است.

این مفتی در ادامه این فتوای مضحک خود آورده بود که در صورتی که زنان تمایل به خوردن این دو نوع میوه دارند، باید از شخص دیگری، برای مثال یک مرد مانند همسر و یا پدر خود کمک بگیرند و از آنان بخواهند این میوه ها را بریده و در اختیار آنان قرار دهند.

این گزارش در ادامه می افزاید: تایید صحت این فتوا بسیار سخت است، حقیقت این است که در میان وهابیون عربستانی اعلام چنین فتواهای مضحک و پوچی به یک عادت تبدیل شده و این در حالی است که به تاثیرات این فتواها هرگز اهمیت داده نمی شود. این فتواهای مضحک معمولا از سوی مفتی های وهابی به عنوان نظریه های الهی در نظر گرفته می شوند. این در حالی است که این مسئله مدتی است منسوخ شده و اعتبار خود را از دست داده است. در واقع آن ترس و اعتقاد مردم نسبت به این فتواها از بین رفته و این روزها وضعیت فتواها به گونه ای شده است که نویسنده مقاله تایم از آن به عنوان خرید و فروش فتوا یاد کرده است.

شیلا موساجی که یک وبلاگ نویس مسلمان آمریکایی است، در این باره می گوید: گمان نمی کنم خبر مربوط به فتوای این مفتی وهابی درست باشد، اما نکته این جاست که بیان چنین فتواهای مضحک و خنده آوری به قدری زیاد شده است که چنین اخباری برای مردم باور پذیر و پذیرش آن آسان شده است.

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: اخبار و شایعات مربوط به این فتوا در شرایطی مطرح می شود که پیش از این فتواهای مضحک دیگری از سوی وهابیون مطرح شده است و این مسئله باعث شده این شائبه در ذهن ها ایجاد شود که مفتی های وهابی حق دارند برای اعتبار بخشیدن به نظریات شخصی خود به این نظریات نام فتوا نهند و آن نظریه ها را نهادینه کنند. این در شرایطی است که مسلمانان دنیا این مفتی وهابی را یک انسان احمق و سبک مغز توصیف می کنند.

تایم در پایان این گزارش به برخی فتواهای عجیب و غریب و مضحکی که در سال های اخیر از سوی مفتی های وهابی به ویژه در عربستان اعلام شده است، اشاره کرده است که در زیر به آن ها اشاره می شود.

1) مرد ها می توانند در محل کار خود با زنان نامحرم محرم شوند، در صورتی که از سینه آن زنان شیر بنوشند.

2) مردها می توانند زنان خود را تنها با یک پیامک طلاق دهند.

3) میکی ماوس یک عروسک فساد انگیز است و باید نابود شود.

4) دختران مسلمان هرگز نمی توانند در نمایش ها نقش پسران را بازی کنند.

5) پوشیدن پیراهن تولید شده باشگاه منچستر یونایتد انگلیس حرام است.

6) ورزش یوگا حرام است.


  
  

در جدید ترین فتوای منتشر شده توسط وهابیت، دیدن مردان در شبکه های دینی بر زنان حرام اعلام شد.

بر همین اساس «عبدالکریم الخضیر» عضو هیئت علمای عربستان سعودی در فتوای جدید خود گفت: به اعتقاد بنده نبود شبکه های ماهواره ای دینی در خانه، بهتر از بودن آن است زیرا دیدن مردان در شبکه های دینی بر زنان حرام است.

وی در ادامه افزود: انسان مسلمان باید بین دو عمل مضر، آن عملی را انتخاب کند که ضررش کمتر است. درست است که نبود شبکه های ماهواره ای دینی در خانه های موجب ضرر می شود، اما ضرر آن کمتر از آن است که زنان به مردان موجود در این شبکه های نگاه کنند و مرتکب حرام شوند.

این چهره وهابی با هدف اثبات ادعای خود گفت: بشر در طول قرن های گذشته و حتی در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، هیچ گاه ابزار و آلاتی مانند تلویزیون و ماهواره و غیره نداشته و با این وجود به زندگی خود ادامه داده است. لذا اکنون هم اگر این ابزار و آلات وجود نداشته باشند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد جز اینکه زنان ما سالم تر خواهند بود!

«عبدالکریم الخضیر» افزود: درست است که در این شبکه های ماهواره ای دینی سخن از اسلام، قرآن و احادیث به میان می آید اما انسان می تواند به روشی سنتی عمل کند و به جای اینکه از این شبکه های ماهواره ای استفاده کند، مستقیما به قرآن و کتب حدیث مراجعه کند.


  
  

پاسخ :

اولاً: کسانی که در جنگ با امام حسین ـ علیه السّلام ـ شرکت کردند از شیعیان واقعی و حقیقی نبودند و از شیعیان سیاسی و ظاهری شمرده می شدند که توسط عدَه ای از منافقین مشهور از بیعت خود با امام حسین ـ علیه السّلام ـ دست کشیدند و او را به شهادت رسانیدند.

ثانیاً: علمای جهان اسلام عقیده دارند که شخص یزید بن معاویه دستور قتل و شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ را صادر کرد و ابن مرجانه را مأمور این کار کرد.

با مراجعه به تاریخ تشیع روشن می گردد که تشیع در چهره های مختلف و ابعاد گوناگون به ظهور رسیده که همه آنها مورد تأیید نمی باشند و آنها عبارتند از: 1) تشیع سیاسی، 2) تشیع اعتقادی، 3) تشیع ولائی و دوستی.

1? منظور از تشیع سیاسی این است که در تاریخ گروهی بوده اند که به مبانی فکری شیعه اعقتادی نداشته اما در جهت گیری سیاسی از رهبری اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ حمایت می کردند و همراه با آن ها علیه ظلم و بیداد خلفاء قیام کرده اند و یا این که حداقل با آن ها در این جهت هم فکر بوده اند. یکی از این افراد ابو حنیفه که خود رئیس مذهب یکی از فرقه های اهل سنت است، می باشد. وی در موضع سیاسی، طرفدار علویانی بود که دست به قیام علیه بنی امیه می زدند، از جمله قیام زید مورد حمایت ابوحنیفه بود. از این بعد سیاسی عدّه ای دیگر از بزرگان اهل سنت، خاطر متهم به تشیع شده اند؛ مثلاً «ابوبکر ـ بیهقی» از جمله از کسانی بود که متهم به تشیع شده است و یا طبری نویسنده و موّرخ معروف نیز متهم به تشیع شده است.

2? عدّه ای نیز در تاریخ به تشیع ولائی و دوستی مشخص می گردند. بسیاری از بزرگان جهان اسلام مطابق روایاتی که از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در فضایل اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نقل شده است، به اهل بیت(ع) علاقه داشتند. از میان اهل سنت کسانی که بر این فضائل تکیه کرده اند، متهم به شیعه بودن شده اند، حتی امام شافعی نیز به این خاطر متهم به تشیع شده است.

3? تشیع اعتقادی: در توضیح این قسمت باید بیان شود که: در قرن اول تمایز تشیع از دیگران جنبه سیاسی داشت، ولی شیعة اعتقادی که همان شیعه حقیقی است، در تمامی مبانی دینی، اصول، سیاست، زعامت و در همة زمینه ها در گفتار و اعمال، از مدّعیان و پیروان ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هستند و به دوازده امام معصوم، بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به عنوان امام منصوب از جانب خداوند به عنوان پیشوای واجب الاطاعه اعتقاد داشته و حضرت علی(علیه السلام) به عنوان امام و خلیفه بلافصل پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) قبول دارند.

در قـیام امام حـسـین ـ علیه السّلام ـ ، بـیشتر با شیـعیان سـیاسی روبرو می بـاشیم، که اعـتقادی به امامت و زعامت ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ نداشتند و عدّه ای نیز به ظاهر خود را شیعه معرفی می کردند ولی با بررسی زندگانی آنها خصوصاً سران این گروه به این واقعیت می رسیم که آنها از منافقین مشهوری بودند که با حمایت و تأیید معاویه، بین شیعیان زندگی می کردند و حتی همین گروه در جنگ صفین باعث تحمیل صلح بر امام علی ـ علیه السّلام ـ شدند.

اما این مطلب که علت اصلی قیام امام حسین ـ علیه السّلام ـ را دعوت مردم کوفه بدانیم، نیز صحیح نمی باشد زیرا امام حسین ـ علیه السّلام ـ قبل از دعوت مردم کوفه در اولین برخورد با والی مدینه جهت آیندة خود را مشخص کرد. ولی با بیان این جمله که «… باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مانند یزید گرفتار شده اند و…»[1] از مدینه حرکت کرد و در مکه نیز بارها بر این مطلب که یزید لیاقت حکومت بر مسلمانان را ندارد تأکید کرد و بعد از این موضوع یعنی عدم بیعت امام ـ علیه السّلام ـ با یزید بن معاویه است که مردم کوفه بوسیلة نامه های خود از امام ـ علیه السّلام ـ دعوت می کنند که به کوفه رفته و رهبری آن ها را به عهده گیرد و مهمترین هدف قیام خود را اصلاح امت جدش رسول الله(صلی الله علیه وآله) و امر به معروف و نهی از منکر بیان فرمود.

اما این مطلب که این قتل کاری به دیگران ندارد و فقط مردم کوفه در آن دخالت داشته اند، مطلبی است که طرفداران حکومت بنی امیه طی سالیانی که حکومت می کردند توسط بعضی از علمای درباری خود بین مسلمانان تبلیغ می کردند ولی بسیاری از موّرخان و محدّثان تشیع و تسنن بر این نکته تأکید کرده اند که شخص یزید دستور قتل امام ـ علیه السّلام ـ و اسارت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را صادر کرده و در نتیجه عامل اصلی در قتل فرزند پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، یزید بن معاویه می باشد. در اینجا به بعضی از اقوال علمای اهل سنت بطور خلاصه اشاره می شود:

تفتازانی می گوید: «… حق این است که رضایت یزید ابن معاویه به قتل حسین ابن علی و اشاره او به این قتل و اهانت یزید به اهل بیت نبی اکرم(ص) از چیزهای است که بر آن تواتر می باشد. پس ما برای یزید و ایمان وی ارزشی قائل نمی باشیم. و سپس می گوید: «لعنت خدا بر یزید و انصار و اعوان او باد»[2].

ابن خلدون نیز قتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ را جزء اعمال زشت یزید ابن معاویه می شمارد[3].

و ابن مصلح حنبلی که یکی از بزرگان اهل تسنن است نیز یزید ابن معاویه را عامل اصلی قتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ و سنگ باران کعبه و قتل عام مردم مدینه می داند و…»[4]

ابن حزم نیز بر قتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ بدست یزید بن معاویه تأکید کرده و چنین می گوید: «…قیام یزید ابن معاویه لفرض دنیا فقط فلا تأویل له و هو بغی مجرد»[5].

جاحظ یکی دیگر از علمای اهل سنت است که قتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به دستور یزید ابن معاویه می شمارد و بر کافر بودن یزید ابن معاویه و جواز لعن بر او فتوی می دهد، وی در این باره چنین می گوید: «…از منکراتی که یزید انجام داد، قتل حسین ابن علی و اسارات دختران و فرزندان رسول خدا (ص) و اهانت به سر حسین ابن علی بود و بعد از آن سنگ باران کردن خانة خدا در مکه و اهانت به اهل مدینه و…»

و سپس می گوید: «…یزید ابن معاویه از اهل اسلام خارج است» و «فالفاسق ملعون و من نهی عن شتمه ملعون»[6]

شیخ محمد عبده قیام امام حسین ـ علیه السّلام ـ را بر علیه یزید ابن معاویه، نمونه قیام عدل بر علیه ظلم می داند و یزید ابن معاویه را مردی می شمارد که با مکر و نیرنگ بر مسلمانان حکومت می کرد و چندین مرتبه او را لعن می کند[7].

یزید ابن معاویه بعد از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز بارها خوشحالی خود را از قتل امام ـ علیه السّلام ـ اظهار می کرد. سیوطی موّرخ و مفسر جهان اسلام در کتاب خویش چنین بیان می کند:

«..وقتی حسین ابن علی کشته شد یزید خوشحال گشت و حال ابن زیاد پیش او خوب شد ولی بعداً پشیمان گردید…»[8].

خوارزمی نیز نقل می کند که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ یزید بن معاویه نسبت به این عمل خوشحال بود و به نعمان ابن بشیر گفت: «الحمدلله الذی قتل الحسین»[9].

حال به فرض این که قبول کنیم یزید ابن معاویه از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ آگاه نبوده است، حوادث بعد از شهادت را چگونه توجیه می کنیم؟ حوادثی مانند اسارت اهلبیت(علیهم السلام)، آزار و اذیت آنها، بی حرمتی به خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و… انجام دادند که هر انسان آزاده ای را تحت تأثیر قرار می دهد.

در این باره ابن مفلح الحنبلی چنین بیان می کند:

«…جایز دانسته اند ابن عقیل و ابن جوزی، خروج بر امام غیر عادل را بخاطر خروج حسین ابن علی بر یزید ابن معاویه برای اقامه حق… اگر ما قبول کنیم اصل خلافت یزید را، از او اموری ظاهر شد که موجب فسخ این بیعت می شود از جملة آنها می توان اهانت به مردم مدینه و سنگ باران مکه و کشتن حسین ابن علی و اهل بیت آن حضرت و اسارت اهل بیت و زدن چوب به دندان های آن حضرت وحمل کردن سر آن حضرت بر نیزه و… اشاره نمود.»[10]

در آخر سئوال ما این است که: آیا کسانی که در کربلا تا آخرین لحظه حیات شان مدافعین حسین ابن علی(علیه السلام) بودند و جانشیان را در این راه فدا کردند شیعه واقعی بودند یا افرادی سست ایمان که با تطمیع و عوام فریبی ابن زیاد، با چشم داشت به منافع مادی، دست به قتل فرزند رسول الله(ص) زدند و بزرگترین لکة ننگ و ذلت را با تحریک یزید و یزیدیان بر کارنامه خود نهادند، آیا اینان شیعه امام حسین(ع) هستند؟!

در کجای مکتب اهلبیت(علیهم السلام) به این گونه افراد با این اعمال و رفتار شیعه می گویند.

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک. اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت وتابعت علی قتله، اللهم العنهم جمیعاً.

[1] . مقتل خوارزمی، جلد1، ص188 و مقتل عوالم. ص54?

[2] . شرح العقائد النفیسه، ص181، طبع الاسنامة، سال 1313?

[3] . المقدمة. ابن خلدون، ص 254 و 255، عند ذکر ولایة العهد.

[4] . الفروع، ج3، ص548 باب قتال اهل البغی، انتشارات المنار، سال 1345 ه.

[5] . المحلی، ج11، ص98?

[6] . رسائل الجاحظ، ص298، رساله 11، در تاریخ بنی امیه.

[7] . تفسیر المنار، ج1، ص367 در تفسیر سوره مبارکه مائده، آیه 37 ، و جلد 12، ص183 و 185?

[8] . تاریخ الخلفاء، سیوطی، ج1، ص139 (احوال یزید بن معاویه).

[9] . مقتل خوارزمی، خوارزمی، ج2، ص59?

[10] . الفروع، ج3، ص548?

برچسب : , , , ,
نویسنده : تیم پاسخگویی به شبهات دینی | موضوع : پرسش و پاسخ|


  
  
<      1   2   3      >